یادش بخیر! زمانی که جوان ساده مشهدی با استعداد خارق العاده اش از ابومسلم به استقلال آمد. پله های ترقی را یکی یکی طی کرد. زیر نظر حجازی و پور حیدری و قلعه نویی ستاره شد. دیگر با تاکسی به تمرینات نمی آمد. به موهایش ژل می زد و از سوی کمیته انضباطی تذکر می گرفت. بی ام دبلیو خریده بود و محبوب شده بود. طرفدارانش عکس هایش را به دیوار می زدند و نامش را فریاد می کشیدند. او هم ردیف اسطوره های استقلال شده بود و خیلی ها او را محبوب ترین استقلالی آن زمان می دانستند. استقلالی که آن زمان فکری و منصوریان را در ترکیبش داشت. اما نیکبخت جوان، با شر و شور خاص خودش آمده بود تا اسطوره شود.
او به تیم ملی هم راه پیدا کرد.همه خوشحال بودند که بالاخره یک گوش چپ کلاسیک به فوتبال ایران معرفی شده است. اما یه یک باره همه آن آرزوها به باد رفت. او محو شد. نیکبخت واحدی تمام فوتبالش را تباه کرد. با یک اشتباه ساده.
-خیلی از هواداران این سوال را دارند که چرا یکدفعه پرسپولیسی شدی؟
من قرار بود روز پنجشنبه به بلغارستان بروم اما شرایط زندگی من بازی در خارج از کشور را نمی پذیرد. همان روزها هم با من تماس گرفتند و برای پرسپولیسی شدن پیشنهاد خوبی به من دادند.
-پس به خاطر پول به پرسپولیس رفتی!
من تازه ازدواج کرده ام و برای آینده ام باید شرایط خوبی ایجاد می کردم. اما دلیل اصلی پول نبود. کم لطفی مدیران استقلال بود که جواب تلفن های من را هم نمی دادند.
-پس با این حساب هر کس جوابی از مدیران باشگاه نمی گیرد باید برود با پرسپولیس قرارداد ببندد!
(سکوت میکند)
هنوز چند ساعت از انتقال جنجالی نیکبخت واحدی یا همان واحدی نیکبخت به پرسپولیس نگذشته بود که آن همه محبوبیت پسرک ساده مشهدی تبدیل به نفرت شد. پسرک ساده ای که در تهران راه پیچاندن را به خوبی یاد گرفت و شهرت چنان او را از مسیرش دور کرد که تمام استعداد فوتبالیش را به باد داد. ماجرای او و مجاهد خذیراوی را هنوز خیلی ها به خاطر دارند. نیکبخت از شانسش استفاده نکرد. وساطت فتح الله زاده و بالاتری ها او را به فوتبال برگرداند. اما او دیگر آن واحدی قدیم نبود. نیکبختی که از اتلتیکو مادرید پیشنهاد داشت با ترک استقلال به مقصد پرسپولیس فراموش شد. محو شد؛ و به هر تیمی سر زد تا امرار معاش کند. با اینکه کوه انگیزه بود و با تغییری که دنیزلی در سبک و پست بازی او داد به یکی از ارکان پرسپولیس تبدیل شد، اما هیچگاه نتوانست محبوبیتش را دوباره به دست بیاورد.
در این بین بارها و بارها منشوری شد و هیچکس هم دلیلش را نفهمید. و در این میان خوشحال ترین هواداران دنیا استقلالی ها بودن که با ولع خاصی محو شدنش را تماشا می کردند. آه استقلالی ها بدجور دامن گیری نیکبخت شد. او حتی ذره ای از فوتبالش را به نمایش نمی گذاشت. هر جا می رفت نیمکت نشین می شد و بعضا بی تیم هم می ماند. هواداران استقلال که فرهاد مجیدی آن زمانشان واحدی نیکبخت بود پس از رفتنش در تمام بازی ها برایش شعر میخواندند:
واحدی...(همه می دانید کدام شعار مد نظر است)
دامنه شعار ها تا جایی پیش رفت که اشک پسرک مشهدی در دربی پایتخت درآمد و گفت که باورش نمی شود هواداران استقلال اینقدر بی معرفت باشند و دیگر هرگز به استقلال فکر هم نخواهد کرد. اما ناسزاها تمامی نداشت.شاید همان روزها نیکبخت حسرت محبوبیتش را می خورد. و اینکه چرا با پول عوضش کرد. اینجا در پرسپولیس هیچ چیز نداشت جز پول. هر چقدر هم خوب بازی می کرد آن محبوبیت کجا و این تشویق های جسته و گریخته سکوهای قرمز کجا.
نیکبخت، سادگی کرد. با اینکه با تجربه شد، اما فراموش کرد یاغی که بشوی، چه فیگو باشی و چه نیکبخت، باید قید محبوبیت گذشته ات را بزنی.
این روزها نیکبخت به فکر بازگشت است. از مذاکراتش با باشگاه صحبت می کند و اینکه منتظر قلعه نویی و جواب اوست. و باز هم آن موج منفی به راه افتاده است. در تمام شبکه های اجتماعی که جست و جو میکنیم نفرت ناتمام هواداران را می بینیم که گویی تمامی ندارد. آن نیکبخت آماده آن روزها هم که سال هاست از ذهن ها محو شده است و بدون شک او دیگر از نظر فنی هم آن نیکبخت سابق نخواهد شد.
هیچ کس نمی تواند عکس العمل سکوها را نسبت به وی در نظر نگیرد. این انتقال نه به نفع خود اوست و نه باشگاه استقلال و قطعا نارضایتی هواداران را در پی خواهد داشت.
شاید بهترین نصیحتی که این روزها می توان به او کرد این است:
آقای نیکبخت به استقلال برنگرد